نبودن يه خوابه.

گاهی بايد يکی سکه بده،

بالا سرت جیغ بکشه،

يا آب سردی تو صورتت بريزه بلکه بيدار شی،

اما اون يکی تو دنيای هپروت غرقه،

اين دنيا جاييه که تا اطلاع ثانوی برای هيچکس جا نيست.

 

تماشای ديدن مقاومت و بزرگی آدما

و يا ساده ترش تحمل کردن ادا و اصولا

و به هر سازی نی لبک زدن و دمبل و ديمبل

و يا کنار اومدن با همه شرايطی که تو ميسازی

و ديگران ميپذيرن جالبه،

تو رو ياد چيزی ميندازه که

هرگز عرضه شو نداشتی داشته باشی.

واژه ی حسرت برانگيزی چون " صبوری " . 

 

(حق با کسی نيست که ميبينه،

حق با کسيه که ميدونه !

قرمز کردن خاطره های آبی 

و بعد ريختن شکسته هاش تو یه کيسه ی سيا ،

جسارتا فقط واسه گول زدن رهگذرهای سر راهيه.

و  تو بيشتر از چيزی که مينويسم ميدونی ) .

 

. .

 

چند روزه آروم ميشينم.

عين يه دلقک عاقل که ميخواد

ادای آدمای حرفه ای يوگا رفته رو دربياره.

تمرکز ميکنم.

اون من ديگه م بهم ميگه گاهی زمین خوردن

و رو زمین نشستن بهتر از سرپا ایستادن و راه نرفتنه.

و من ف ک ر ميکنم.نه به يه فنجون خاطره 

که از عمد ميشکنه و بعد منکر شکستنش ميشيم ،

شايد به تو و زخم های عميق تر از انزوا.

 

و نتيجه اينه که رسيدن هميشه آرزو نيست.

گاهی همين آرزوهان که گوشزد ميکنن

نبايد بود و نبايد رسيد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







شنبه 27 / 4 / 1390برچسب:, |