نقاشی

 
 
برای اینکه دفتر نقاشیش سفید بود
 
معلم تنبیه اش کرد
 
غافل از اینکه دخترک
 
فقط خدایی رو کشیده بود که...
 
همه می گفتند دیدنی نیست .


دو شنبه 24 / 5 / 1390برچسب:, |

عشق آدم را داغ می کند

 


 

ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود

 

 

 

هر داغی یک روز سرد می شود



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

برگشت

 
 

بگو ...


 


 


 


 


به زندگیم برگردم

دست در جیب و سوت زنان
آسوده از انتظار ،
می خواهم گـِل بگیرمش !
از کدام راه برخواهی گشت ؟

 



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

ناموس

 
 

اي كساني كه ايمان آورده ايد!

 سر جدتون ،

جان مادرتون كاري به كار كساني كه

ايمان نياورده اند نداشته باشيد

 

ای کسانی که ایمان آورده‌اید،

ای کسانی که ایمان آورده اید دین ناموس شماست.

آن را در معرض دید عموم قرار ندهید

و عرضه نکنید و از کسی نخواهید در آن شریک تان شود



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

لذت

 
 

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که

 

 

 یک نفر احساست رو بفهمه

 

 بدون اینکه بخوای

 

بزور بهش حالی کنی ...



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

بر چسب

 
 

چیزهایی در زندگی هست

 

که برچسبی روی خود دارند با این مضمون:


تو قدر مرا نخواهی دانست

 

مگر اینکه مرا از دست بدهی



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

مذهب

 
 

مذهب شوخی سنگینی بود

که محیط با من کرد

و من سال ها مذهبی ماندم،

بی آنکه خدایی داشته باشم



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

حال بد

 
 

وقتی کسی حالش بده بهش نگید


ای بابا اینم می گذره ،


نگید درست می شه،


نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش

 

نمی خواد بخنده.


خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟ غصه.


براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.

 

از انرژی مثبت و مثبت باش و


به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.

 

وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.

 

شما در حقیقت باید حرف نزنید.

 

باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید.

 

تو چشم هاش نگاه کنید.


براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.

 

بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.

 

هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.

 

فکر نکنید اگه حرف نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.

 

شما جای اون آدم نیستید.

 

شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.

 

پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.

 

بله. دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.

 

اگه دلش خواست خودش حرف می زنه



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

 

تنها اتاقی همیشه مرتبه و

 

همه چیز سر جاش می‌مونه،

که توش زندگی نکنی!

اگه زندگیت گاهی آشفته میشه

و هیچی سر جاش نیست

بدون هنوز زنده¬اي

اما اگر هميشه همه چي آرومه

و تو چقدر خوشحالي

يه فكري براي خودت بكن



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

 

دوستاي واقعي مثل صبح مي مونند ،

 

نميشه تموم روز داشتشون ولي مطمئني كه فردا ،

 هفته ي بعد ، ماه بعد و سال بعد و ...

 تا ابد هستند



جمعه 30 / 5 / 1390برچسب:, |

ناله

 
 

احساس مے کنم

کمے وِجدانت دَرد مے کُند

پس چرا ناله نمے کنے؟



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

قدر

 
 

خدایا

 

کمک کن

قدر ناشناسان درگاهت

شبهای قدرت

را قدر بدانند

تا تو با قدرت نامحدودت

برایشان  تقدیری مبارک مقدر فرمایی 



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

مهلت

 
 

 

هر که مهلتش به سر آمده

مهلتی می طلبد

و به هر که مهلتی داده می شود

در انجام کار امروز و فردا می کند

زمان را  دریاب



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

تاوان

 
 

گــاه در زنـدگـی ،

موقعیت هایی پــیش مــی آیــد

 کــه انسان بـایـد

 تــاوان دعـاهــای مــستجاب شده خــود را

بپــردازد ... !



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

سعدی

 
 

سعدی کجایی ؟

بنی آدم ابزار یکدیگرند



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

زمین

 
 

بی دلیل نیست که

روی حرفمان نمی مانیم؛

 ما روی زمینی زندگی می کنیم

که هر روز خودش را دور می زند!



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

به یاد ندارم

نابینایی به من تنه زده باشد

 

اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد

گفتند: "مگه کوری؟"



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

مناجات

 
 

خدایا!

بجز خودت به دیگری واگذارش نکن ،

 

تویی پروردگار او ،

پس قرار ده:

بی نیازی در نفسش ،

یقین در دلش ،

اخلاص در کردارش ،

روشنی در دیده اش ،

 بصیرت در قلبش و روزی پربرکت در زندگیش...
آمین.



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

مترسک

 
 

تمام مزرعه را مترسکها خوردند؛

 

بیچاره کلاغها که زیر بار تهمت سیاه شدند



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

کسى باش که عمرى با تو بودن،

یه لحظه

و

لحظه اى بى تو بودن،

یه عمر باشه



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

سقوط

 
 

 

آدمی به خودی خود نمی افتد...ا

 

گر بیفتد از همان سمتی می افتد

که به خدا تکیه نکرده است...



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

حصار

 
 

درد من حصار برکه نیست.

درد من زیستن با ماهیانی است

که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

فقر

 
 

فقر گرسنگی نیست ،

عریانی هم نیست.

فقر ، چیزی را نداشتن است ،

ولی ، آن چیز پول نیست ،

طلا و غذا نیست.

فقر همان گرد و خاکی است

که بر کتابهای فروش نرفته

یک کتابفروشی می نشیند.

فقر ، کتیبه سه هزار ساله ایست

که روی آن یادگاری نوشته اند.

فقر پوست موزی است

که از پنجره یک اتوموبیل به خیابان انداخته میشود.

فقر همه جا سرمیکشد.

فقر شب را بی غذا سرکردن نیست.

فقر روز را بی اندیشه سرکردن است.



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

من ، تو ; ما

یادت هست ؟

تمام شد …

حالا : تو ، او ; شما

من هم به سلامت . . .



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

سنگینی باری که خدا بر دوش زندگی مان نهاده

 

آنقدری نیست که کمرمان را خم کند؛

بلکه آنقدری ست، که ما را برای دعا به زانو درآورد

التماس دعا...



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

قلبم سياه شده

بايد براي كودك ِ درونم

مداد رنگي بخرم



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

عروسک

 
 

گاهی وقت ها

چقدر ساده عروسک می شویم...  

نه لبخند می زنیم و نه شکایت می کنیم...

 فقط سکوت می کنیم



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

خرم سه قلو گوساله زاییده

نمیتونم آپ باشم



جمعه 27 / 5 / 1390برچسب:, |

 

آخرین بار دزدانه بوسیدمش..

 

و نفهمیدم این بوسه...

اوج آخرین دیدار بود ....



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

شب 

 

كه ماه را

 

از جیب پیراهنم در بیاورم

 

 

صبح

 

كه آفتاب

 

از نوك انگشتانم بریزد روی چهره امروز

 

حتماً یادم باشد

 

 آنهایی را كه

 

به سایه ام دروغ پاشیدند

 

ببخشم

 

 به كسانی كه      

 

تكه ای از روحم را كندند

 

بخندم

 

و به شادی آسمان

 

و شمایی كه الان

 

روبروی این شعر نشسته اید

 

بوسه بزنم



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

دروغ هایت

 

شعرویرانی


تمام رویاهاست


اما همه شان را به جان میخرم



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

تجربه

 
 

تجربیات یک انسان شکست خورده

 

باارزشتر از

موفقیت های یک انسان بی تجربه است



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

ببار

 
 

ببار

 

بشکن روزه ات را،

چتر ها تشنه ی دیدارند،

ببار بر پیکره ی این شوره زار



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

خدایا ما رو ببخش که در کار خیر

یا جار زدیم...

یا جا زدیم



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

نیاز

 
 

 

 

گاهی اوقات همه آن چیزی که یک انسان نیاز دارد،

دستی برای گرفتن و قلبی برای درک شدن است!!!!

 

 

 

 



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

بازنده

 
 

هیچ راهی نیست كه شما

 

در مقابل همسرتان پیروز شوید ..

یا هر دو برنده می شوید

 یا هردو می بازید



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

بافتن

 
 

من می بافم...

 


تو می بافی...


من برای تو تا سرت گرم شود...

 

تو برای من دروغ تا دلم گرم شود...!!!



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

در این شهر صدای پای مردمیست

 

که همچنان که تو را می بوسند

 طناب دار تو را می بافند .

مردمی که صادقانه دروغ میگویند

 و خالصانه به تو خیانت میکنند.

در این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری.



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

بعد ها وقتی غم

 

سقف کوتاه دلت را خم کرد

بی گمان می فهمی

پنج وارونه چه معنا دارد..



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

عادت

 
 

آدم از همان راهي كه

عادت هاي ناسالم مي يابد ،

عادت هاي سالم پيدا مي كند

امتحان كن



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

دعا

 
 

برایت دعا میکنم

خدا از تو بگیرد

آنچه را که

خدا را از تو می گیرد



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

کسي را که خيلي دوست داري،

زود از دست مي دهي

 پيش از آنکه خوب نگاهش کني.

پيش از آنکه تمام حرفهايت را به او بگويي ،

پيش از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان بدهي

مثل پروانه اي زيبا،

بال ميگيرد و دور مي شود ،

فکر مي کردي ميتواني تاآخرين روزي که

زمين به دور خود مي چرخد

و خورشيد از پشت کوه ها سرک مي کشد

در کنارش باشي



جمعه 26 / 5 / 1390برچسب:, |

بستنی

 
 

بستنی

 

قول و قرارهای امروزیست!

 

 

زودتر از آنچه که فکرش را بکنید

 

آب می شوند



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

قیامت

 
 

یادش بخیر کودکی..

قهر می کردیم تا روز قیامت ...

 


و لحظه ای بعد قیامت می شد...



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

هر وقت حس كردي

همه درها به روت بسته شده

 

و دلت پر از غمه،

دستاتو تا جايي كه مي‌توني

رو به آسمون بگير و

با همه وجودت بزن تو سرت!!!



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

هرگاه احساس كردي كه گناه كسي

 آنقدر بزرگ است كه

 نمي تواني او را ببخشي

 بدان كه اشكال در كوچكي روح توست

نه در بزرگي گناه او



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

نگران نباش  

حال دلم خوب است !!!

نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست

 


نه از شیون های مداومش ،

به وقت ِ خواستن ِ تو  

آرام

جوری که نبینی و نشنوی

گوشه ای نشسته ،

و رویاهایش را به خاک می سپارد . .



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

آغوش

 
 

کسی هست آغوشش را ،

 


شانه‌هایش را


به من قرض بدهد. . ؟!


تا یک دل سیر گریه کنم ؟!


بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی ؟



جمعه 25 / 5 / 1390برچسب:, |

پدر بزرگ، درباره چه می نویسید؟

 -درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید:
 -اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !
پدر بزرگ گفت: بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری ، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :

صفت اول: می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم: باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیز تر می شود (و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

صفت سوم: مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سر انجام پنجمین صفت مداد: همیشه اثری از خود به جا می گذارد. پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی وبدانی چه می کنی



شنبه 21 / 5 / 1390برچسب:, |

کوک کن

 
 
كوك كن ساعتِ خویش !
 

 

اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر

 

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

كه مـؤذّن، شبِ پیـش

 

دسته گل داده به آب

 

و در آغوش سحر رفته به خواب

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

 

كه سحر برخیزد

 

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

 

دیر برمی خیزند

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

كه سحرگاه كسی

 

بقچه در زیر بغل،

 

راهیِ حمّامی نیست

 

كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

رفتگر مُرده و این كوچه دگر

 

خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

ماكیان ها همه مستِ خوابند

 

شهر هم . . .

 

خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

كه در این شهر، دگر مستی نیست

 

كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد

 

از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

 

كوك كن ساعتِ خویش !

 

اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر

 

و در این شهر سحرخیزی نیست

 

و سحر نزدیک است



شنبه 21 / 5 / 1390برچسب:, |