دآشــتـــنــــت …
مـِـــثــل ِهـوایِ بـَــرفی، صـُــبــحِ خــیـــلـــی زود
مـِـــثــل ِ نــَـم نــَـم ِ بـآرون جـــآده شـمــآل ،
مـِـــثــل ِ خـــوآب بــعــد از ظـهـــر …
مـِـــثــل ِ عـــشــق هــآی یــواشــکی ...
مـِـــثــل ِخـوردن یـک فـنـجـون قـهـوه داغ تـو هـوای ِ سـرد زِمـستـونــی ...
مـِـــثــل ِ بــرگــشـتــن آدمــی کــه ســـآل هـــا مــنـتـظــرش بــــودی...
آی مــــــیــــــــــچــــسـ ــــــــــــبــــــــه …
آی مــــــیــــــــــچــــسـ ــــــــــــبــــــــه …
ای مـــــــــرد
زن اگر شیـــــطنت نکند
اگر بـــــــــرای گریه، دلتنگی،خستگی به آغوشـــــــت پناه نیاورد
اگر تمام حرفهایش را برای تو نــــــگوید
اگر حسادتش را از روی بزرگی عشـــــــقش نبینی..
اگر صدایـــــش دلت را نلرزاند
که زن نیــــــــست
زن سراسر ناز اســــــــت و نیــــاز
و تو مـــرد تو اســـــطوره زندگی زنی .
پس مرد بـــــــــاش نه نامــــــرد....
پشت سرم حرف بود حدیث شد !
می ترسم آیه شود ! ...
سوره اش کنند به جعل !
بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل ...
قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی .
کفش های من را بپوش و در راه من قدم بزن .
از خیابان ها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم .
اشکهایی را بریز که من ریختم .
دردها و خوشی های من را تجربه کن ...
سال هایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم .
دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن .
همانطور که من انجام دادم …
بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی ......
مرا ببخش که دیگر نیستم ....!!
مرا ببخش...
که از خسته شدن خسته ترم کردی!
من آدمی را می شناسم که
تمام دو راهی های مرا ترمز می زند...
و آینه اش را تنظیم میکند....
درست روی لبخند من.........!!!
سبز که می شود...
تمام قرمز ها را رد می کند.......!!!
اما هنوز باور ندارد........
که من از آنچه در آینه می بیند به او نزدیکترم
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾـــــــﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺯﻧﺪگـﯿﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺷـه
ﮔــــﻮﺷﯿﺘﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﯼ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﺮﺳﯽ .
ﻧﻤﯿﺨــــﻮﺍﺩ ﺗﺎ ﺩﯾـــــــــﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﯿـــــــــﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﭼـــــــﺖ ﮐﻨﯽ .
ﯾﻪ ﺷﺎﺭﮊ ﺩﻭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﮐﻢِ ﮐﻢ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻭﺍﺳﺖ .
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ، ﭼﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﺎﺷﻦ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ،
ﺭﺍﺣﺖ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻨﻢ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ
ﺑﮕﻪ ” ﻓﻼﻧــــــﯽ ﮐﯽ ﺑﻮﺩ ؟ ”
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺍﻧﻘﺪ ” ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ” ﻭﺍﺳﺖ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ
ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺎﯼِ ﺧﺎﻟﯽِ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺣﺲ ﻧﻤﯿﺸﻪ ..
ﺩﺭﺩ " ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﯾﺪ
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺸﻪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﮐﻪ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻥ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ،
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ،
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻥ،
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ ...
ﻫﻤﯿﻨﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻥ " ﺧﻮﺑﻢ " ، " ﺧﻮﺑﯿﻢ " ...
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺑﻢ ...
ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯾﺪ؟ ...
آدمهاي ساكت را اينگونه نبين
هركجا ديدي يك نفر دارد تنها چاي ميخورد
يا مثلا هدفوني در گوش دارد
و تنها قدم ميزند
يا حتي آنكه گوشه ديواري ايستاده
و تنها سيگار ميكشد
بي شك بدان اين همه تنهايي را
جايي خالي ميكند
يكي با موسيقي ،
يكي با نقاشي ،
يكي با طراحي
و يكي هم مثل من مي آيد اينجا
و حرفهايش را مينويسد
آري آنكه تنهاست ،
خيلي حرف دارد ،
خيلي درد دارد
فقط كسي را پيدا نميكند
براي گفتن حرفها و دردهايش
و مجبور است با خودش بگويد ..
فقط با خودش
نه حوصلـــه ی دوســـت داشتــن دارم
نه می خواهـــــــم کسـی دوستــم داشتـه باشد
ایـن روزهـــا ســـــَــــردم ...
مثـل دی , مثـل بهمـــن, مثـل اسفنــــــد
مثـل زمستــــ ـــــان
احســــــاسـم یـخ زده
آرزوهـــــــــایـم قندیــــل بستــه
امیــــــدم زیــر بهمــن ســرد احســاساتم
دفــــــــن شـده
نه به آمـــــدن ی دل خوشــم
و نه از رفتـــــن ی غمگیــن
ایـن روزهـــا پــُر از سکـــــــــوتـم....
این روزها بهانه بیشتر میگیرم
قرص زیاد می خورم ( مسکن ... چه تسکینی ؟؟)
قهوههایم را تلخ تر می خورم
بد و بیراه می گویم
به همه.. به زمین و زمان.. به تو..
به جای خالیِ تو
به مادرم
(که با تردید.. میایستد و می گذارد چهار چوبِ در قابش کند)
به عکسهایی که خودم با دستهای خودم گرفتم
و حالا نگاهشان میکنم
این روزها در حسرتم
در حسرتِ نامههایی که باید بنویسم ( و نمینویسم)
در حسرت نامههایی که باید بنویسی ( و نمینویسی)
در حسرت شعرهایی که هر واژهاش میشد برای تو باشد و دیگر..
(هست.. هست.. هنوز هم هست )
این روزها بهت زده ام
چطور میشود همه کسِ یک نفر باشی
و از لحظهای تا لحظه ی دیگر، دیگر هیچ چیزی برایش نباشی ؟؟
چطور میشود یک نفر همه کس زندگیت باشد
حتی اگر خودش دیگر نباشد ؟
این روزها در جوابِ سادهترین سوالها مانده ام
بهانه میگیرم
و قرص میخورم..
یه سری دخترا هستن ،
کلا نوشته هاشون مخاطب خاص نداره...
دوست دارن بلند بخندن و از ته دل بخندن ،
اما واسه دلبری نیس...
یه ذره مغرورن نه از یه ذره بیشتر...
سر به زیرن
اما سر به هواییشون عمدی نیس...
شیطونن اما بی منظور
اگه موزیکشون صداش بلند از جلف بازی نیس ،
این جوری خوشن...
اهل ادا اصول نیستن
اما یه وقتایی نازمیکنن نازای دخترونه...
حساسن ، دل نازکن ،
یه وقتایی دلشون می شکنه...
سعی می کنن خوب باشن ،
لبخندشون رنگ مهربونی داشته باشه...
لاک صورتیشون ،
موهاشون که یه ذره پریشونه ،
اینا از پاکیشون کم نمیکنه ،
فقط یه کم فانتزی فکر می کنن...
یه سری دخترا خاصن...
اینجورین
هیچ وقت نذار کار به اونجا بکشه که زنی
نیاز هاش رو خواهش کنه ...
و اگه کشید ،
بیشتر از اونی که خواسته براش بذار ...
که باورت کنه ...
اگه نه !!!!
... منتظر باش ...
منتظر بهونه گیریش ...
سکوتش ...
کم حرفیش ...
زنگ نزدنش ...
نبوسیدنش ...
نخواستنش ...
چشمای غمگینش ...
رفتنش ...
رفتن ...
یه وقتایی هست که با تمام وجود
دلت میخواد یکی تکونت بده...
تکونت بده بگه چقدر میخوابی، بسه دیگه!!
تو هم کورمال کورمال بری گوشیتو چک کنی
ببینی که یه اس ام اس برات اومده..!!
\"هنوز خوابی تنبل؟\"
که یهو یکی دستشو میزاره رو شونت میگه
به چی فکر میکنی؟
تازه به خودت میای...
دوباره دردات، دلتنگیات، بغضات شروع میشه...!
پیشه خودت میگی خدایا چرا اینطوری شد،
همه چیز که خوب بود!؟
اونجاست که میفهمی
تو خیلی وقته مُردی،
ولی با همین خاطره ها،
با همین نفس مصنوعی ها
هنوز جسمت تکون میخوره
بالاخرﻩ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ
ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡِ ﺳﺎﺩﻩ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺖ ﯾﮏﺧﯿﺎﻝِ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﻧﺒﺎﻓﯽ ...
ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﯼ ﻧﮑﻨﯽ،ﻣﯽ ﺑﺎﺯﯼ
ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ
ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯼ ﻣﻨﻄﻖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ...
ﮐﻪ ﺳﺮ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩِ ﺗﻌﻬﺪ، ﯾﮏ ﻫﻮﺱِ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﭼﺸﻤﮏ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ...
ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺰﯾﺰﺑﻤﺎﻧﯽ ...
ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ
ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺮﯼﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﻭ ﭼﻪ ﺣﯿﻠﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖﺁﻭﺭﺩﻥ ...
ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺑﻬﺎﻡ ﺑﺎﺷﯽ،
ﻧﻪﯾﮏ ﺟﻮﺍﺏِ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ...
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻼﻫﺖ ﺭﺍ ﺳﻔﺖﺑﭽﺴﺒﯽ،
ﻧﻪ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ...
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮔﭗ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﯼ
ﺑﺎ ﺭﻭﯾﯽ ﮔﺸﺎﺩﻩ
ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ...
پیکت و ببر بالا ؛
بزن به سلامتیه آرزوهایی که
هیچگاه لمس نکردی . .
بزن به سلامتیه عشقی که
طالعش با تو نبود و هنوزم دوستش داری . .
بزن به سلامتیه شبهایی که
تو در تنهایت گریه کردی
و ندونستی چرا . .
بزن به سلامتیه دوستانی که
از پشت خنجر زدند . .
بزن به سلامتیه اون که گفت
دوستت دارم
اما
تا آخرش
نموند . . . !!!
اگر عاشق کسی دیگر شوم،
دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم .
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی کنم .
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری ست ،
چشمانم پُر نمی شود .
تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته ام .
کمی خسته ام ، کمی شکسته .
کمی هم نبودنت مرا تیره کرده است .
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را
هنوز یاد نگرفته ام .
تنها “خوبم” هایی روی زبانم چسبانده ام .
مضطربم .
فراموش کردن تو
علیرغم اینکه میلیونها بار به حافظه ام سر می زنم
و نمی توانم چهره ات را به خاطر بیاورم ،
من را می ترساند .
دیگر آمدنت را انتظار نمی کشم .
حتی دیگر از خواسته ام برای آمدنت گذشته ام .
اینکه از حال و روزت باخبر باشم ،
دیگر برایم مهم نیست .
بعضی وقتها به یادت می افتم ،
با خود می گویم : به من چه ؟
درد من برای من کافی ست ....
آیا به نبودنت عادت کرده ام ؟
از خیال بودنت گذشته ام ؟
مضطربم .
یا اگر عاشق کسی دیگر شوم ؟
باور کن آن روز تا عمر دارم
تو را نخواهم بخشید ...
ش مثل "شما" شما که دوری
شما که نه "تو" هستی نه "او"
شما که ترجیحت دوری و دوستیست
شما که عطر خوب میزنی نه برای بوی خوبش،
حال خوبش برای جاماندنش بعد از خودت...
شما که نبودن همیشه ترجیحت به بودن است
شما که در دسترس نبودن آرامت میکند
به همین "ش" اول "شما" قسم!!!
یک روز دلت ضعف میکند برای "تو" شدن
برای "او" روزی که "او" میشود "شما" ...
دلتنگم ...
دلتنگ گذشته ام !
دلتنگ آن دخترک خام و کوچک
که همه چیز را زیبا میدید !
نمیدانم ایراد از کجاست .
از من ؟!
از زمانه ؟!
از آدم های اطراف من ؟!
نمیدانم !
هیچ نمیدانم !
این روزها درک و فهمیدن همه چیز
علامه ی دهر بودن می طلبد !
کاش همچنان خام می ماندم !
خواب در دنیای بیخیالی ...
دنیای شیرین معصومیت و کودکی ...
دختری که همیشه خوشتبپه و بوی عطر میده
دختری که مودبِ
دختری که وقتی میخوای ببینیش
حتما باید از قبل دعوتش کنی بهجایی مشخص
دختری که وقتی میخوای ببینیش حتما باید به خودت برسی
دختری که چهره اش معصوم باشه
دختری که خوب برقصه
دختری که تورو به خانوادش معرفی کنه
دختری که خالی ببنده اما دروغ نگه
دختری که هِی چِکِت کنه
دختری که وقتی ناراحت میشه سریع اشک تو چشاش جمع بشه
دختری که محکم دستتو بگیره
دختری که انگشتای کشیده داشته باشه
دختری که عصبانیتش هم قشنگ باشه واست
دختری که شیطنتش همرو عاصی کنه و تورو آروم
!!! راحت نگذر ازش !!
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد
نه جای به خاطرم تعطیل میشود
نه در اخبار حرفی زده میشود
ته خیابانی بسته میشود
نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود
تنها موهای مادرم کمی سپیدتر میشود
پدرم کمی شکسته تر
اقواممان چند روز آسوده از کار
خواهرم پس از چند روز خاطراتم را
در ویترین طلافروشی ها فراموش میکند!
برادرانم از سختی کار برای لقمه ای نان
یادشان میرود خواهری داشته اند
دوستانم بعد خاکسپاری موقع خوردن کباب
آرام آرام خندهایشان شروع میشود
من فقط تنها گورکنی را خسته کنم...
و مداحی که الکی از خوبی هایم میگویید
و اشک تمساح میریزد..