دیشب تو خواب با بارون مسابقه دادم...
اون بارید و من گریه کردم...
باهاش از تو حرف زدم...
اون دلتنگ خورشید شده بود
ومن دلتنگ تووووو....
پ.ن:
خدایا...
این روزها حرفهایم بوی ناشکری میدهند...
اما تو
به حساب تنهایی و درد دل بگذار...
نظرات شما عزیزان:
دو شنبه 9 / 2 / 1391برچسب:, |