از خودم متحير مي شوم
وقتي پاهايم با شجاعت عرض اتوباني
مملو از تندروهاي بي لبخند را گذر ميكنند
و در گذر رفتنشان از صداي زوزه ي باد ،
پي به سرعت مهيب تندروها مي برم .
وقتي بي هيچ خستگي و درد ،
سر به زير و تن به روو ،
راه مي روم ،به مقصد مي رسم
و دوباره به خانه بر مي گردم .
وقتي زبانم چون وكيلي خودساخته
مسئوليت " بودنم " را بعهده مي گيرد
و از حق زنانه ام دفاع مي كند .
وقتي افكار سخت ساخته ام
مانع تجلي و رشد پيچك هاي سياه ميشود .
وقتي وقت خرج خود مي كنم و جاي انتظار پشيماني ،
بودنم را به تماشا مي نشينم..
متحيرم،من حتي از نيروي پنهاني و عظيم درونيم
سخت متحيرم،
از اينهمه "من " بودن،
و از من به خودم رسيدن،
و در منِ ِكسي غرق نشدن،
و توانايي ايستادن و من من كردن ،
متحيرم،سخت..
سخت متحيرم..
نظرات شما عزیزان: