می خواهم بگذرم،
بگذرم از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم
تو نشنیدی هر چند بار که من گفتم و تکرار کردم.
ساختم و تو خراب کردی
و من چقدر تشنه ی حرفهایی بودم که تو هرگز نزدی
اشک ریختم،
برای روزهایی که چه نیازمند تو در کنارم بودم
برای خودم که چگونه غرق تو شدم
و به یاد آوردم،
خودم را
که چگونه پر از تفکرات بزرگ بودم
چگونه پرواز را دوست داشتم
و
تو را
که بالهای مرا شکستی
همچون قلبم
می خواهم بگذرم،
از تو
از عشق ویران کننده ی تو
از منی که با تو بوجود میامد
و چه غریب بود
قلب این پرنده امروز از پیش تو پرواز کرد...
نظرات شما عزیزان: